"سه اپیزود برای یک رسول..."
دوشنبه, ۸ بهمن ۱۳۸۶، ۰۸:۳۸ ق.ظ
(1)
اینبرفِ
پاکِ
یکدستِ
لعنتی
مرا به یاد تو میاندازد.
(2)
دستت در دستان من،
رد عبور تو،
تلقین ِ آرامش است و امنیت،
بر اینسپیدیمطلق.
پا جای پای تو میگذارم،
نه من که همه.
(3)
این آیههای ِ
سرد ِ
سپید
که ازآسمان نازل میشوند
تو را میخوانند،
بی واسطه جبرئیل.
و تو،
نشسته بر شانههای من،
عروج میکنی به بام،
ای رسول روزهایبرفی؛
پارو.
۸۶/۱۱/۰۸