زمستان
بازم سلام، مثل اینکه برودت هوا روی حس نوشتن منم تأثیر گذاشته، به قولی تا میره این حس از قلبم به سر انگشتام منتقل بشه تو راه یخ میزنه! البته از اونجایی که کامپیوتر من توی اتاقیه که دمایی معادل دمای سیبری داره این طبیعیه که من الآن در حال ویبره باشم و از بینیم(همون دماغ البته محترمانه ترش!) قندیل آویزون باشه، پس با این شرایط باید بهم حق بدین اگه یه چند تا دریبری نثار این مسئولین مثلاً محترم کشور عزیزمون کنم اما از اونجایی که من خیلی آدم خجالتی هستم! اینکارو انجام نمیدم و به خودتون محولش میکنم. خوب دیگه خیلی سرده و باید برم، یعنی از اولشم کار به خصوصی نداشتم فقط اومده بودم یه عرض ادبی بنمایم البته حالا که اومدم بهتره یه شعر از اخوان به فراخور این آب و هوا بنویسم(که نگین خدای ناکرده آقا مهبد لال شده)،"اون خدا بیامرز هم انگار این روزای خفنرو پیش بینی کرده بود."
(زمستان)
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است
کسی
سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه
جز پیش پا را دید، نتواند،
که
ره تاریک و لغزان است
وگر
دست محبت سوی کس یازی
به
اکراه آورد دست از بغل بیرون
که
سرما سخت سوزان است
نفس
کز گرمگاه سینه میآید برون ابری شود تاریک
چو
دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس
کاینست، پس دیگر چه داری چشم
ز
چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای
جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا
بس ناجوانمردانه سرد است ... آی...
دمت
گرم و سرت خوش باد
سلامم
را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم،
من، میهمان هر شبت، لولیوش مغموم
منم،
من، سنگ تیپا خورده رنجور
منم،
دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور
نه
از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا
بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا!
میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد
تگرگی
نیست، مرگی نیست
صدایی
گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من
امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت
را کنار جام بگذارم
چه
میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت
میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا!
گوش سرما برده است، این یادگار سیلی سرد زمستان است
و
قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به
تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
حریفا!
رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت
را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا
دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،
نفسها
ابر، دلها خسته و غمگین،
درختان
اسکلتهای بلورآجین،
زمین
دلمرده، سقف آسمان کوتاه،
غبارآلوده
مهر و ماه،
زمستان
است...