زین باد صد فریاد...
جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۲۳ ب.ظ
نازلی
تخته های همه کلاسها را می‌آورم، مخم را تخته می‌کنم و هنوز چند تخته کم دارم
نام وبلاگ برگرفته از شعر احمد شاملو با همین نام می باشد.
نازلی بهار خنده زد و ارغوان شکفت...
بایگانی
- خرداد ۱۳۹۷ (۱)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- بهمن ۱۳۹۶ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۱)
- آبان ۱۳۹۶ (۲)
- شهریور ۱۳۹۶ (۳)
- مرداد ۱۳۹۶ (۳)
- دی ۱۳۹۴ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۲)
- آبان ۱۳۹۴ (۲)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۳)
- اسفند ۱۳۹۳ (۴)
- بهمن ۱۳۹۳ (۳)
- دی ۱۳۹۳ (۱)
- تیر ۱۳۹۲ (۱)
- شهریور ۱۳۹۱ (۱)
- مرداد ۱۳۸۹ (۱)
- شهریور ۱۳۸۸ (۱)
- تیر ۱۳۸۸ (۲)
- خرداد ۱۳۸۸ (۱)
- آبان ۱۳۸۷ (۱)
- خرداد ۱۳۸۷ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۸۷ (۲)
- فروردين ۱۳۸۷ (۱)
- اسفند ۱۳۸۶ (۴)
- بهمن ۱۳۸۶ (۵)
- دی ۱۳۸۶ (۹)
- آذر ۱۳۸۶ (۵)
آخرین مطالب
- ۹۷/۰۳/۲۶مستی
- ۹۶/۱۲/۰۲...
- ۹۶/۱۱/۰۲ببین چگونه دچارم به درد دوریِ تو...
- ۹۶/۰۹/۱۹بمان کنار من و ماهِ شامِ تارم باش
- ۹۶/۰۸/۱۶لب‌هایِ نکویِ تو چشیدن دارد...
- ۹۶/۰۸/۰۳تاب
- ۹۶/۰۶/۰۹...
- ۹۶/۰۶/۰۱Genocide
- ۹۶/۰۵/۲۷زین باد صد فریاد...
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم